میتوان بی بهانه.....

آمار مطالب

کل مطالب : 334
کل نظرات : 49

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 61
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 69
بازدید ماه : 342
بازدید سال : 2148
بازدید کلی : 43328

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اجتماعی و آدرس baran68.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 61
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 69
بازدید ماه : 342
بازدید کل : 43328
تعداد مطالب : 334
تعداد نظرات : 49
تعداد آنلاین : 1



تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : فهیمه
تاریخ : پنج شنبه 1 مرداد 1394
نظرات
و چه زیبا دریافته ام من ؛
که می توان بی بهانه مهربان بود
آری
صاف و ساده
به سرسبزی ارغوان بود
می توان لحظه ها را تلخ نکرد با کینه ها.... عطر لبخند گسترانید در ازدحام کوچه ها
می توان در غروب نمناک پاییزی هم ؛ شمیم بهار پراکند در بیشه زار دلها
می توان روی بوم سپید دل ؛ طرح حضور کشید
طرح یک لبخند
طرح یک قلب لبریز عشق
می توان روی هر قلبی ؛ حتی سنگ ترینشان
بی صدا
گرم و آرام
نگاشت
واژه ی شورانگیز « دوستت دارم ها » را
می توان با قلم آبی عشق ؛ ابرهای تیره را کرد نیلگون و بارانید بر برکه ی آبی دستان مهتاب
تا شور باریدن بزداید همه تیرگی را
همه زخم دلواپسی را
همه زخمه های تن رنجور ماه بیقرار را 
می توان خیالی از عشق بافت
با تار عشق
و
پود یقین
می توان پرده ها را زد کنار
تیرگی ها را آویخت به دار
می توان خوبی را معنا کرد
مهربانی ؛ همدلی را مانا کرد
می توان پنجره ی مهر گشود
می توان تیرگی ها را زدود
می توان منتظر چلچله ماند در آخرین کوچ اقاقی
دستها را با بالهایشان متبرک ساخت
می توان کنار حوض دلتنگی مهتاب
نشست پای انگشتانه ای *و آهار* دل زدود
می توان با اشک احساس بهار شور روییدن نهاد پای گلی و گوییم « فراموشم مکن* »
می توان چون هور و مهتاب روشنی بخشید و بخشیده شد
و همچو ابر بهاری ؛ گره از ابروان خفته گشود و بارش لبخند بارانید در دشت سپید خیال و ترانه بودن سرود با ساز شر شر باران
می توان آنقدرها مهربان بود و مهربان ؛ تا صبحگاهان ؛ خورشید جای آیینه روبروی ما بایستد و شانه زند همه بافه های طلایی اش را
می توان از تنهایی گریخت و به میان آدمیان رفت و آنقدرها خوب خوب شد تا هیچ قناری دگر اسیر قفس نباشد
می توان بود و از ماندن سرود
و واژه های خاک خورده در ذهن متروک بی باورمان را با باران مهربانی ها خیساند و عطرآگین کرد کوچه های دلواپسی را
آری
.
.
 
. می توان خوب بود و خوب بود و آنقدرها بزرگ و بزرگ تا سر بر آسمان سایید و جهان را لبریز مهر و شور کرد
و بی شک اینگونه زیستن چه زیباست
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم بارونیم : زهــــــــرا محمدزاده

تعداد بازدید از این مطلب: 108
موضوعات مرتبط: اجتماعی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود